کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترنم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترنم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarannom ۱. آواز خواندن؛ زمزمه کردن به آواز خوش.۲. آواز.
-
جستوجو در متن
-
راهوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] rāho(a)vi = رهاوی: ◻︎ نکیسا در ترنّم جادوی ساخت / پس آنگه این غزل در راهوی ساخت (نظامی۲: ۲۹۶).
-
زمزمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: زَمزَمَة، معرب، مٲخوذ از فارسی: زمزم] zemzeme ۱. ترنم کردن؛ آواز خواندن یا دعا خواندن آهسته.۲. سخنگفتن زیر لب.۳. (اسم) [مجاز] شایعه.۴. (اسم) [قدیمی، مجاز] سرّ؛ راز.