کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترسیدن (از) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
حذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hazar ۱. پرهیز کردن.۲. [قدیمی] ترسیدن و دوری کردن از چیزی.۳. [قدیمی] بیم و پرهیز.
-
رمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ramidan رم کردن؛ ترسیدن و گریختن: ◻︎ نتابد سگ صید روی از پلنگ / ز روبه رمد شیر نادیدهجنگ (سعدی۱: ۷۵).
-
شکوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوهیدن› [قدیمی] še(o)kuhidan ترسیدن؛ واهمه کردن: ◻︎ جهانداران ز خشم او شکوهند / چو غمازان شکوهند از عیاران (قطران: ۲۳۸).
-
نکول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nokul ۱. (اقتصاد، بانکداری) خودداری از پرداخت وجه برات یا حواله.۲. [قدیمی] برگشتن و روگرداندن از چیزی.۳. [قدیمی] خودداری از جواب دادن یا سوگند خوردن.۴. [قدیمی] ترسیدن و رو برگرداندن از دشمن.
-
شکوخیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوخیدن› [قدیمی] šokuxidan ۱. سکندری خوردن؛ لغزیدن؛ بهسردرآمدن؛ افتادن: ◻︎ چو از سرکشی کرد هر سو نگاه / شکوخید و افتاد بر خاک راه (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۶).۲. ترسیدن.
-
یخ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) yax آبیکه از شدت سردی بسته و سفت شده باشد؛ هسر؛ هسیر؛ هتشه؛ کاشه.〈 یخ بستن: (مصدر لازم) منجمد شدن آب یا چیز دیگر از شدت سردی؛ فسرده شدن.〈 یخ کردن: (مصدر لازم)۱. سرد شدن.۲. [مجاز] دچار ترسیدن یا شگفتزدگی شدن.۳. یخ زدن؛ فسرده شدن.
-
شمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] šamidan ۱. ترسیدن.۲. رمیدن: ◻︎ گر آهویی بتا و کنار منت حرم / آرام گیر با من و از من چنین مشم (خفاف: شاعران بیدیوان: ۲۹۶).۳. بیهوش شدن: ◻︎ پیشت بشمند و بیروان گردند / شیران عرین چو شیر شادروان (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۴۵).۴. آش...