کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترسیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترسیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) tarsidan بیم داشتن؛ دچار ترس شدن؛ ترس داشتن؛ بیمناک شدن.
-
جستوجو در متن
-
استیحاش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'estihāš ترسیدن؛ رمیدن.
-
سهمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] sahmidan ترسیدن؛ بیم داشتن.
-
نهازیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] nehāzidan ترسیدن؛ واهمه کردن.
-
شرود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šorud ترسیدن و گریختن؛ رمیدن.
-
اشفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ešfāq ۱. ترسیدن؛ بیم داشتن.۲. مهربانی کردن؛ دلسوزی.
-
مخافت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مخافَة] [قدیمی] maxāfat ۱. بیمناک شدن؛ ترسیدن.۲. ترس؛ خوف.
-
جبن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jobn ۱. ترسیدن.۲. ترس؛ بیم؛ ضعف قلب.
-
سهستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: sah-δstan] [قدیمی] sahestan ۱. نمایان شدن؛ به نظر آمدن.۲. ترسیدن.۳. رم کردن و گریختن؛ رمیدن.
-
جبانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: جبانة] [قدیمی] jabānat ۱. کمدل شدن؛ ترسیدن.۲. کمدلی؛ ترس.
-
حذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] hazar ۱. پرهیز کردن.۲. [قدیمی] ترسیدن و دوری کردن از چیزی.۳. [قدیمی] بیم و پرهیز.
-
رعب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ro'b ۱. ترس؛ بیم؛ فزع؛ خوف.۲. [قدیمی] ترسیدن.
-
رمیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ramidan رم کردن؛ ترسیدن و گریختن: ◻︎ نتابد سگ صید روی از پلنگ / ز روبه رمد شیر نادیدهجنگ (سعدی۱: ۷۵).
-
شکوهیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹اشکوهیدن› [قدیمی] še(o)kuhidan ترسیدن؛ واهمه کردن: ◻︎ جهانداران ز خشم او شکوهند / چو غمازان شکوهند از عیاران (قطران: ۲۳۸).