کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجمان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترجمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: تَراجِمه و تَراجِم] tarjo(a)mān کسی که دو زبان بداند و مطلبی را از زبانی به زبان دیگر بیان کند؛ مترجم.
-
جستوجو در متن
-
تراجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tarājem ۱. [جمعِ تَرجُمان و تُرجُمان] = ترجمان۲. [جمعِ تَرجَمَة] = ترجمه
-
دیلماج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [ترکی] dilmāj مترجم؛ ترجمان؛ کسی که سخنی را از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند.
-
ترزبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹ترزفان، ترفان› [قدیمی، مجاز] tarzabān ۱. کسی که سخنهای خوب و تازه بگوید؛ زبانآور؛ خوشسخن؛ فصیح.۲. ترجمان.
-
رایزن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) rāyzan ۱. (سیاسی) مسئول امور فرهنگی سفارت.۲. [قدیمی] کسی که در امری با وی مشورت میکنند؛ طرف مشورت؛ مستشار؛ مشاور: ◻︎ چنین گفت با رایزن ترجمان / که در سایهٴ شاه دائم بمان (نظامی۵: ۸۶۲).۳. [قدیمی] دانا.