کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترتيب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ترتیب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tartib ۱. ثابت و استوار کردن.۲. هرچیزی را در جای خود قرار دادن.۳. راستودرست کردن.۴. پشت سر هم قرار دادن.
-
جستوجو در متن
-
هلم جرا
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله، قید) [عربی: هلُمَّ جرَّ اً] [قدیمی] halommajarrā بههمینترتیب؛ همچنین.
-
الاهم فالاهم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: الاهمُّفالاهمُّ] 'al'aham[mo]fal'aham[m] مهمتر و پس مهمتر؛ بهترتیب اهمیت.
-
تنسیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tansiq نظم و نسق دادن؛ ترتیب دادن و آراستن.
-
پیکارساز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] peykārsāz آنکه ترتیب جنگ و پیکار دهد؛ پیکارسازنده.
-
هردمبیل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. ترکی] [عامیانه] hardambil بینظموترتیب؛ بیقاعده.
-
یسق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹یاساق، یساق› [قدیمی] yasaq یاسا؛ ترتیب؛ نظم؛ تعبیه.
-
افراه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'afrāh طعامی که برای زندانیان ترتیب دهند و میان آنان توزیع کنند.
-
گام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gamme] (موسیقی) gām هشت نت که بهترتیب طبیعی صداها پشت سر هم باشد.
-
دهناد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dehnād نظم و ترتیب؛ نظام و نسق. Δ از لغات دساتیر.
-
فروچیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [قدیمی] foručidan ۱. چیدن؛ برچیدن.۲. ترتیب دادن؛ ساز دادن.
-
فیشیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: fichier] fišiye قفسه یا جعبهای که فیشها را بهترتیب در آن قرار میدهند؛ برگهدان.
-
صاحب عزا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] sāheb'azā کسی که یکی از خویشان نزدیکش فوت شده و مجلس سوگواری ترتیب داده است؛ عزادار.
-
الفبا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از عبری] 'alefbā مجموعۀ حروفی که در یک زبان برای نوشتن استفاده میشود.〈 الفبای ابتثی: الفبایی به ترتیب معمولی (ا، ب، ت، ث).〈 الفبای ابجدی: الفبای به ترتیب حروف ابجد.