کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراش کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
اشکال تراش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] 'eškāltarāš کسی که از هر کاری اشکال میگیرد؛ آنکه امری را دشوار سازد و سختگیری و بهانهجویی کند.
-
الماس تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [مٲخوذ از یونانی. فارسی] 'almāstarāš ۱. کسی که الماس میتراشد؛ کسی که پیشهاش تراش دادن الماس است.۲. (صفت فاعلی) آنچه الماس را میتراشد.
-
خاصه تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] [قدیمی] xās[s]etarāš سلمانی مخصوص پادشاه یا فرمانروا.
-
قلم تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] qalamtarāš چاقوی کوچکی که با آن سر قلم را میتراشند.
-
سنگ تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) sangtarāš ۱. کسی که سنگ برای ساختمان میتراشد.۲. کسی که چیزهایی مانند مجسمه و ظرفهای سنگی یا چیزهایی دیگر از سنگ میتراشد.
-
ریش تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) rištarāš ۱. کسی که موی سر و صورت افراد را اصلاح میکند؛ تراشندۀ ریش.۲. وسیلۀ کوچک برقی برای تراشیدن موی صورت.
-
تراش کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) tarāškār کسی که پیشهاش تراش دادن فلزات با ماشین یا سوهان است.
-
خوش تراش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) xoštarāš ۱. ویژگی آنچه خوب تراش خورده است.۲. [مجاز] ویژگی آنکه اندام زیبا و متناسب دارد؛ خوشاندام.
-
یخ تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) yaxtarāš ابزاری مانند داس که با آن یخ را میتراشند.
-
جستوجو در متن
-
تراشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: tašītan] tarāšidan ۱. ستردن موی از بدن با تیغ.۲. جدا کردن پوسته یا ورقههای نازک از چوب یا فلز با رنده یا سوهان یا چرخ؛ تراش دادن.۳. صاف کردن چوب یا تخته.۴. خراشیدن و پاک کردن چیزی.
-
پیراستن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹پیراییدن، پیراهیدن› pirāstan ۱. برش دادن.۲. تراش دادن.۳. بریدن و کم کردن زیادتی و ناهمواری چیزی برای خوشنما گردانیدن آن، مثل بریدن شاخههای زائد درخت، یا زدن موی سر: ◻︎ روی گل سرخ بیاراستند / زلفک شمشاد بپیراستند (منوچهری: ۱۶۱)، ◻︎ سرو...