کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تراشنده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تراشنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tarāšande کسی که چیزی میتراشد.
-
جستوجو در متن
-
پیکرتراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) peykartarāš تراشندۀ پیکر؛ مجسمهساز.
-
سترنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [قدیمی] sotorande ۱. تراشنده.۲. زداینده؛ پاک کننده.۳. محو کننده.
-
ریش تراش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) rištarāš ۱. کسی که موی سر و صورت افراد را اصلاح میکند؛ تراشندۀ ریش.۲. وسیلۀ کوچک برقی برای تراشیدن موی صورت.
-
رند
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ رندیدن) [قدیمی] rand ۱. = رندیدن۲. رندهکننده؛ تراشنده؛ خراشنده؛ رندنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آسمانرند، جگررند، استخوانرند.
-
تراش
فرهنگ فارسی عمید
(بن مضارعِ تراشیدن) tarāš ۱. = تراشیدن۲. تراشنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): چوبتراش، ریشتراش، سنگتراش، قلمتراش.۳. (اسم مصدر) تراشیدن: تراش فلزات.۴. (اسم) مدادتراش.