کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تدلیس و ریا و رزق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
بی ریا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] biriyā کسی که دورویی و ظاهرسازی نکند.
-
نفاق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nefāq دورویی کردن؛ دورویی؛ مکر و ریا.
-
یکرنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] yekrangi اخلاص، صداقت، و دوستی بدون شائبۀ ریا و نفاق.
-
فراخ روزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] farāxruzi آنکه رزق و روزی فراوان دارد.
-
ریا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: رئاء] riyā ۱. خود را به نیکوکاری جلوه دادن برخلاف حقیقت؛ تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی.۲. (فقه) انجام دادن عمل نیک برای جلب نظر مردم نه بهجهت رضای خدا: رویوریا.
-
بی ریب وریا
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [فارسی. عربی. فارسی. عربی] [قدیمی] bireyboriyā بدون دروغ و ریا.
-
گنجشک روزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] gonješkruzi آنکه رزق و روزی اندک داشته باشد؛ تنگروزی.
-
رزق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَرزاق] rezq هرچه که از آن بهره و سود بردارند؛ روزی؛ خواربار.
-
ریاکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] riyākār کسی که ریا میکند؛ آنکه تظاهر به نیکوکاری و پاکدامنی میکند؛ دورو.
-
سالوسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) sālusi ۱. ریاکاری؛ عوامفریبی؛ حیلهگری.۲. (صفت نسبی، منسوب به سالوس) اهل ریا و سالوس.
-
روزی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به روز، اسم) ‹روزیانه، روزینه› ruzi ۱. رزق و خوراک هرروزه؛ غذای روزانه؛ توشه.۲. [قدیمی، مجاز] نصیب؛ قسمت.
-
کد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] kad[d] ۱. رنج و سختی بردن در کار.۲. کوشش در طلب رزق.〈 کد یمین: [مجاز] دسترنج.
-
مفلاک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی: مفلاق؟] [قدیمی] meflāk مفلوک؛ تهیدست؛ بیچیز: ◻︎ به قسمت است مقادیر رزق نه از جهد است / دلیلش ابله مرزوق و زیرک مفلاک (جمالالدین عبدالرزاق: ۲۲۸).
-
سوسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عامیانه] suse ۱. نیرنگ و حقه.۲. خدشه.۳. شائبۀ ریا و نیرنگ و دروغ.〈 سوسه آمدن: (مصدر لازم) [عامیانه] دربارۀ کسی یا کاری چیزی گفتن که باعث اشکال و زحمت شود.
-
رنگ آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) rang[']āmiz ۱. کسی که رنگها را بههم مخلوط کند؛ نقاش: ◻︎ از پی نقشهای جانآویز / اختران نقشبند و رنگآمیز (سنائی: ۲۱۸).۲. [قدیمی، مجاز] حیلهگر؛ نیرنگباز؛ مکار: ◻︎ دلم ربودۀ لولیوشیست شورانگیز / دروغوعده و قّتالوضع و رنگآمیز ...