کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخمیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخمیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxmir ۱. خمیر کردن؛ سرشتن.۲. مایه زدن به خمیر.۳. رسیدن شراب.۴. (شیمی) فعلوانفعال شیمیایی که در آن باسیلها و باکتریها مواد قندی را به الکل و انیدریدکربنیک تبدیل میکنند. در اثر تخمیر ترکیب شیمیایی ماده و طعم و بو و شکل آن تغییر ...
-
جستوجو در متن
-
ساکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: saki، مٲخوذ از ژاپنی] sāki نوعی نوشابۀ الکلی ژاپنی که از تخمیر برنج بهدست میآید؛ عرق برنج.
-
چهل صبح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. عربی] ‹چلصبح› [قدیمی] čehelsobh ۱. به عقیدۀ قدما، چهلصباح که در آن تخمیر طینت آدم شده است؛ چهلصباحی که گل آدم تخمیر شد.۲. چهلصبح یا چهلروز که برای عبادت و ریاضت اختصاص میدهند.
-
سلاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: سُلافات] [قدیمی] solāf آنچه از آب انگور تخمیر شده و در صافی ریخته قبل از فشردن بچکد و فرو بریزد و آن بهترین نوع شراب است؛ می.
-
جین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: gin] jin نوعی نوشابۀ الکلی که از تقطیر دانههای تخمیر شدۀ غلات بهدست میآید و با چیزهای خوشبو از قبیل دانۀ سرو کوهی یا ابهل یا پوست نارنج معطر میشود.
-
پس آب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹پسابه› pasāb ۱. آب پسمانده.۲. مایعی که پس از تخمیر یا تقطیر چیزی در ظرف باقی بماند.۳. چای که چند دفعه آبجوش روی آن بریزند و دفعۀ آخر که در فنجان بریزند کمرنگ و بیطعم باشد.
-
ویسکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: whiskey] viski نوعی نوشیدنی الکلی تقطیرشده که از بعضی غلات مانند جو، ذرت، یا چاودار بهدست میآید. Δ جو جوانهزده را که خشک و بوداده شده پس از نرم کردن با آب داغ مخلوط میکنند و بعد از تخمیر در دستگاههای مخصوص عرقکشی تقطیر می...
-
تورنسل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tournesol] (شیمی) to(u)rnosol مادۀ رنگی آلی حاصل از تخمیر گلسنگها در ادرار یا در آب آمونیاکی و کربنات دوپتاس که این جسم در محیط اسیدی سرخرنگ و در محیطهای قلیایی آبیرنگ میشود و برای شناسایی اسیدها و بازها در آزمایشگاه کاربرد دارد...
-
مخمر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] moxammer ۱. عاملی که سبب تخمیر شود؛ تخمیرکننده.۲. خمیرمایه.〈 مخمر آبجو: (شیمی)۱. مایعی غلیظ به رنگ زرد روشن یا خرمایی دارای مواد معدنی، پتاس، آهک، منیزی، آهن، گوگرد، اسیدفسفریک و ویتامینهای مختلف که که در کارخانههای آبجوسازی تهیه ...
-
شراب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَشرِبَة] šarāb ۱. هرمایعی که آشامیده شود؛ آشامیدنی؛ نوشیدنی؛ نوشابه.۲. آب انگور یا میوۀ دیگر که تخمیر شده باشد؛ می؛ باده.〈 شراب پخته: شراب رسیده؛ شراب چکیده؛ شراب کهنه.〈 شراب پشتدار: شرابی که در آن داروهای مقوی ریخته باش...
-
ذرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ذرَّة] (زیستشناسی) zorrat گیاهی از تیرۀ غلات، دارای برگهای دراز و ساقۀ راست. بلندیش تا یک متر میرسد. دانههایش زردرنگ و شبیه نخود ریز و در روی شاخۀ کوتاهی به شکل خوشه پهلوی هم و پیوسته به یکدیگر تشکیل میشود و هر شاخه در حدود سیصد دانه ...