کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلف پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخلف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxallof ۱. خلاف کردن.۲. خلاف وعده کردن؛ خلاف گفته یا پیمان خود عمل کردن.۳. عقب ماندن؛ واپس ماندن.
-
جستوجو در متن
-
کفاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: کفّارَة] kaffāre ۱. (فقه) آنچه بهوسیلۀ آن گناه را بپوشانند و جبران کنند، از قبیل روزه گرفتن و صدقه دادن؛ تاوان تخلف از اوامر شرع.۲. جبران؛ تلافی.= کفارهٴ یمین: (فقه) کفارۀ سوگند؛ عملی که برای جبران عمل نکردن به سوگند انجام دهند که عبارت...