کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحليل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحلیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahlil ۱. حل کردن.۲. گشودن.۳. حل کردن غذا در معده.۴. [قدیمی] حلال کردن؛ روا شمردن.
-
جستوجو در متن
-
منهضم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] monhazem هضمشده و بهتحلیلرفته.
-
آمارگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [پهلوی: āmārgar] 'āmārgar کسی که مٲمور گردآوری، بررسی و تحلیل دادهها است.
-
مایتحلل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] māyatahallal آنچه در بدن هضم و تحلیل شود.
-
مفکره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: مفکّرَة] (فلسفه) mofakkere نیروی تجزیه و تحلیلکنندۀ اوهام و خیالات در مغز.
-
هضم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (زیستشناسی) hazm تحلیل غذا در معده و درآوردن آن بهصورتی که قابل جذب باشد؛ گوارش.
-
آمایش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) 'āmāyeš ۱. آراستگی.۲. آمادگی؛ آماده کردن.۳. بررسی و تحلیل.
-
تئوریسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [فرانسوی: théoricien] te'orisiyan کسی که اصول و مبانی علمی را میداند و میتواند تئوری بدهد یا از تئوریهای موجود برای تحلیل پدیدهها استفاده کند؛ نظریهپرداز.
-
فرویدیسم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: freudisme] (روانشناسی) feroydism مکتب روانشناسی که در تجزیه و تحلیل مسائل روانی، ریشۀ اغلب بیماریهای روانی را ناکامی جنسی میداند.
-
تئوری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: théorie] te'ori ۱. نظریۀ علمی اثباتنشده که برای تحلیل و بررسی پدیدهها به کار میرود؛ فرضیه.۲. فکر و ایدهای که در چارچوب تحلیلهای ذهنی درست به نظر برسد ولی بهوسیلۀ مشاهدات عینی تایید نشده باشد.۳. [عامیانه] ایدۀ غیرواقعی، خیال...
-
خماهن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خماهان، خماهین› (زمینشناسی) [قدیمی] xomāhan نوعی سنگ آهن به رنگ قهوهای که در طب قدیم ساییدۀ آن را برای تحلیل وَرَم و معالجۀ جرب به کار میبردهاند: ◻︎ خُمی از خماهن برانگیخته / به خُمها سکاهن بر او ریخته (نظامی۵: ۷۹۴).
-
تز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: thèse] tez ۱. رسالهای که دانشجویان باید در پایان دورۀ تحصیلی خود دربارۀ موضوع خاصی مرتبط به رشتۀ خود بنویسند؛ پایاننامه.۲. ایدهای که اثبات آن نیاز به تحقیق، بررسی، و آزمایش دارد؛ نظریه.۳. (فلسفه) بخش اول در تحلیل دیالکتیک که آنتیت...
-
قوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قوَّة، جمع: قُوّات و قُوی] qovve ۱. (نظامی) [مجاز] = قوا۲. استعداد.۳. (برق) باتری.۴. (ریاضی) توان.〈 قوۀ دراکه: قوۀ دریابنده و درککننده؛ فهم و شعور.〈 قوۀ غاذیه: (طب قدیم) قوهای که غذا را تحلیل ببرد و جزء بدن کند.〈 قوۀ قضا...
-
روغن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: rōvn, rōyn] ro[w]qan ۱. مادهای چرب و غیرمحلول در آب که انواع مختلف گیاهی، حیوانی، و صنعتی دارد.۲. [قدیمی] مادهای که از پیه به دست میآوردند و برای مشتعل کردن چراغ به کار میبردند؛ روغن چراغ.〈 روغن حیوانی: روغنی که از کره، دنبه، و...