کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحقیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحقیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahqiq ۱. پژوهش.۲. (اسم) جزوه، دفتر و مانند اینها که چگونگی و مراحل انجام و نتیجه پژوهش در آن نوشته میشود.۳. بازجویی کردن؛ کسب اطلاع کردن.۴. [قدیمی] راستی؛ درستی.۵. [قدیمی] حقیقتجویی؛ حکمت.
-
جستوجو در متن
-
محقق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mohaqqeq ۱. اهل تحقیق؛ تحقیقکننده.۲. (تصوف) کسی که به حقیقت چیزی رسیده است.
-
مستقصا
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: مستقصیٰ] ‹مستقصی› [قدیمی] mostaqsā تحقیق و بررسیشده.
-
متتبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] motatabbe' جوینده؛ تحقیقکننده.
-
علی التحقیق
فرهنگ فارسی عمید
(قید) [عربی] [قدیمی] 'alattahqiq از روی تحقیق؛ بهطور حقیقت؛ بیشکوشبهه.
-
مستقصی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mostaqsi تحقیق و بررسیکننده.
-
جانورشناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) jānevaršenās آنکه دربارۀ جانوران مطالعه و تحقیق میکند.
-
تفحص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tafahhos جستجو کردن؛ کاوش کردن؛ تحقیق کردن دربارۀ امری یا چیزی.
-
بازجویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) (حقوق) bāzjuy(')i تحقیق و پرسش از متهم یا مظنون دربارۀ موضوع اتهام.
-
بررسی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) barre(a)si ۱. رسیدگی؛ وارسی.۲. مطالعه و تحقیق.
-
محقوق
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mahquq ۱. تحقیقشده؛ یقینشده.۲. درخور؛ سزاوار.
-
متدلوژی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: méthodologie] metodoloži دانش بررسی روش تحقیق در علوم؛ روششناسی.
-
پژوهندگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pažuhandegi ۱. تفحص؛ تجسس.۲. تحقیق.۳. رسیدگی.
-
تیقن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tayaqqon یقین داشتن؛ بیگمان دانستن؛ باور کردن؛ بهتحقیق دانستن.