کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحسين پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تحسین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tahsin ۱. به نیکویی نسبت دادن؛ نیک شمردن.۲. آفرین گفتن.
-
جستوجو در متن
-
هورا
فرهنگ فارسی عمید
(شبهجمله) [فرانسوی: hourra] hurā هلهلۀ تحسین و شادی.
-
مرحبا
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: مرحباً] marhabā کلمهای که برای تحسین به کار میرود؛ آفرین.
-
زه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] zeh کلمۀ تحسین؛ آفرین؛ خوب؛ مرحبا.
-
بخ بخ
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: بخٍبخٍ] [قدیمی] bax bax برای بیان تحسین و خشنودی بسیار به کار میرود؛ خوشا.
-
ماشااللـه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی] māšā'allāh ۱. آنچه خدا خواست؛ آنچه خدا خواسته.۲. هنگام تحسین و تعجب برای دفع چشم بد گفته میشود.
-
زهازه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] zehāze زهزه؛ تکرار زه؛ تکرار تحسین؛ آفرینآفرین.
-
واخ
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عامیانه] vāx در هنگام ندبه و زاری یا در مقام تحسین و تعجب بر زبان میآورند؛ واخواخ.
-
احسنت
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: اَحسنتَ، مفرد مخاطب از فعل ماضی] 'ahsant هنگام مدح و تحسین به کار میرود؛ خوب کردی؛ کار نیکو کردی؛ مرحبا؛ آفرین.
-
بارک اﻟﻠﻪ
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [عربی: بارَکاﻟﻠﻪ (= خدا مبارک کند)] bāre(a)kallāh هنگام اظهار شادی یا خشنودی یا تحسین کسی به کار میرود؛ آفرین؛ مرحبا: بارکالله، گُل کاشتی.
-
بافرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مخففِ باآفرین] [قدیمی] bāfarin درخور آفرین؛ لایق تحسین: ◻︎ تو تا زادی از مادر بافرین / پر از آفرین شد سراسر زمین (فردوسی۱: ۳۹۷).
-
به
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) ‹وه، په› bah کلمۀ تعجب و تحسین که در مقام شگفتی از خوبی و پسندیدگی چیزی گفته میشود؛ بهبه؛ وهوه؛ پهپه.
-
فریش
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] fariš هنگام تحسین و تشویق به کار میرود؛ زهی؛ خوشا؛ آفرین؛ فری: ◻︎ فریش آن روی دیبارنگ چینی / که رشک آرد بر او گلبرگ تر بر (دقیقی: ۱۰۰).
-
خه
فرهنگ فارسی عمید
(شبه جمله) [قدیمی] xah ۱. برای بیان تحسین گفته میشد؛ آفرین؛ احسنت.۲. برای بیان خشنودی و خوشحالی گفته میشد؛ خوشا.〈 خهخه: [قدیمی] = خه