کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجمل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجمل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tajammol ۱. آنچه برای افزودن بر شکوه یا زیبایی به کار میرود.۲. خودآرایی.
-
جستوجو در متن
-
چشم وهم چشمی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عامیانه، مجاز] če(a)šmohamčešmi رقابت در تجمل.
-
زرنشان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) zarnešān ۱. ویژگی چیزی که بر آن ریزهها یا تارهای زر نشانده باشند؛ مُذهّب: ◻︎ شمشیر زرنشان تو چون تیغ آفتاب / اسباب قتل نیست اساس تجمل است (زکیندیم: لغتنامه: زرنشان).۲. [قدیمی] طلایی.۳. (اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] کسی که پیشهاش تذهیب و ط...
-
بارنامه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bārnāme ۱. کاغذ حاوی مشخصات بار، وسیلۀ حمل، گیرنده، و فرستنده که در آن وزن و نوع کالاهایی را که از شهری به شهر دیگر حمل میشود مینویسند تا گیرنده بهموجب آن از گاراژ یا پستخانه تحویل بگیرد.۲. پروانۀ باریافتن به بارگاه پادشاه.۳. لاف؛ گزاف؛ اد...