کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجربة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تجربه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تجرِبَة، جمع: تَجارِب] tajro(e)be ۱. آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی بهدست میآورد.۲. (اسم مصدر) آزمودن.۳. (اسم مصدر) آزمایش.۴. (اسم مصدر) [قدیمی] معاینۀ پزشکی.
-
بی تجربه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bitajro(e)be ناآزموده و تازهکار.
-
صاحب تجربه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] sahebtajro(e)be باتجربه؛ کارآزموده.
-
جستوجو در متن
-
کارآزمای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] kār[']āz[e]māy کارآزماینده؛ تجربهکننده؛ تجربهکار.
-
خام جوش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xāmjuš بیتجربه.
-
ناآزموده کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nā'āz[e]mudekār بیتجربه.
-
تجارب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تجارِب، جمعِ تجرِبَة] tajāro(e)b = تجربه
-
ناآزموده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت مفعولی) ‹ناآزمود، نیازموده› nā'āz[e]mude ۱. آزمودهنشده.۲. کسی که تجربۀ لازم برای انجام کاری را ندارد؛ بیتجربه.
-
کارآزمایی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] kār[']āz[e]māy(')i تجربه؛ تمرین.
-
کارآزموده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kār[']āz[e]mude کاردیده؛ تجربهدیده.
-
کارناآزمودگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) kārnā'az[e]mudegi بیتجربه بودن در کار.
-
کارنادیدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی، مجاز] kārnādidegi بیتجربه بودن در کار.
-
خام کار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] xāmkār بیتجربه؛ کارناآزموده.
-
ناکاردیده
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) [قدیمی] nākārdide ناآزموده؛ بیتجربه.