کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجاوز کردن به عصمت کسی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تعدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'addi ۱. تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن به چیزی.۲. ستم کردن.۳. از حد درگذشتن.〈 تعدی کردن: (مصدر متعدی) تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن.
-
دست اندازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dast[']andāzi دستدرازی و تجاوز به مال و جان کسی.
-
اصفاد
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر، اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'esfād ۱. بند کردن؛ کسی را زندانی کردن.۲. عطا دادن؛ بخشیدن چیزی به کسی.
-
تملیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tamlik ۱. مالک گردانیدن؛ دارا کردن.۲. کسی را مالک چیزی کردن؛ چیزی را به ملک کسی درآوردن.
-
خوراندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹خورانیدن› xorāndan روادار کردن کسی به خوردن چیزی؛ چیزی را به خورد کسی دادن.
-
چسباندن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) ‹چسپانیدن، چسفانیدن، چسبانیدن› časbāndan ۱. وصل کردن و پیوند کردن دو چیز بهوسیلۀ مادهای چسبناک.۲. نسبت دادن اتهامی به کسی.۳. خود را به کسی علاقمند یا وابسته نشان دادن.
-
غارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غارَة] qārāt ۱. ربودن اموال کسی به آشکار و با توسل به زور؛ تاراج کردن؛ چپاول کردن؛ دزدیدن.۲. (اسم) آنچه پس از شکستخوردن کسی برجای ماند؛ غنیمت.
-
انگولک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مصغرِ انگول] [عامیانه] 'angulak = 〈 انگولک کردن〈 انگولک کردن: (مصدر متعدی) [عامیانه]۱. دستکاری کردن، با چیزی ور رفتن.۲. مزاحم کسی شدن؛ به کسی آزار رساندن.
-
تغلیظ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taqliz ۱. غلیظ کردن.۲. ستبر کردن.۳. [قدیمی] چیزی را بر کسی سخت و درشت کردن.۴. [قدیمی] سخن درشت گفتن به کسی.
-
شکایت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شکایة] šekāyat ۱. گله کردن از کسی به دیگری؛ از جور و ستم یا رفتار و کار بد کسی نزد دیگری گله کردن یا نالهوزاری کردن.۲. تظلم؛ دادخواهی.
-
گرویدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [قدیمی] geravidan ایمان آوردن؛ باور کردن؛ به کسی یا چیزی عقیده پیدا کردن.
-
آوردن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر متعدی) [پهلوی: āwurtan، مقابلِ بردن] ‹آوریدن› 'āvardan ۱. چیزی یا کسی را با خود از جایی به جایی یا از نزد کسی به نزد کس دیگر رساندن.۲. پدید کردن؛ تولید کردن؛ ظاهر کردن.۳. در میان نهادن.۴. زاییدن.۵. مهیا کردن؛ آماده کردن.
-
اتکال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ettekāl کار خود را به کسی واگذاشتن و به او اعتماد کردن؛ توکل کردن.
-
اخطار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'extār ضرورت انجام یا پرهیز از امری را به کسی یادآوری کردن؛ آگاه کردن؛ گوشزد کردن؛ هشدار.
-
تقیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taqayyol ۱. نیمهروز خوابیدن.۲. پیروی کردن و مانندگی کردن؛ به پیروی کسی عملی کردن.