کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجاوز کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تعدی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'addi ۱. تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن به چیزی.۲. ستم کردن.۳. از حد درگذشتن.〈 تعدی کردن: (مصدر متعدی) تجاوز کردن؛ دستاندازی کردن.
-
تخطی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] taxatti ۱. خطا کردن.۲. از حد خود تجاوز کردن.
-
اجحاف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'ejhāf ستم کردن؛ تعدی و زیادهروی کردن؛ از حد اعتدال تجاوز کردن.
-
افراط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'efrāt از حد درگذشتن؛ از حدواندازه تجاوز کردن؛ زیادهروی کردن؛ زیادهروی.
-
درازدستی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] derāzdasti دست دراز کردن به مال یا ناموس دیگران؛ تعدی؛ تجاوز.
-
دست درازی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] dastderāzi تعدی و تجاوز و دست دراز کردن به مال یا ناموس دیگران.
-
فرط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] fart ۱. بسیاری؛ فراوانی.۲. پیشدستی کردن و ازحد درگذشتن.۳. تجاوز از حد و اندازه؛ زیادهروی؛ افراط و تجاوز از حد چیزی.۴. چیرگی.۵. چیره شدن.
-
شطط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] šatat ۱. تجاوز کردن از حد و اندازه؛ از اندازه گذشتن در هر چیزی.۲. دور شدن از حق.۳. جور و ستم بسیار.
-
طغیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] toqyān ۱. از حد خود گذشتن؛ از اندازه تجاوز کردن.۲. بالا آمدن آب دریا یا رودخانه.۳. گردنکشی؛ گستاخی؛ نافرمانی.
-
گام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gām] gām فاصلۀ میان دو پا هنگام راه رفتن؛ قدم.〈 گام برداشتن: (مصدر لازم) به راه افتادن؛ قدم برداشتن.〈 گام برگرفتن: (مصدر لازم) = 〈 گام برداشتن〈 گام بیرون نهادن: (مصدر لازم) [قدیمی]۱. قدم بیرون گذاشتن.۲. از حد خود...
-
غلو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: غلوّ] qolov[v] ۱. زیادهروی در کاری یا در وصف کسی و چیزی؛ از حد درگذشتن؛ تجاوز کردن از حد.۲. گزافکاری.۳. گزافهگویی.۴. به مقام خدایی رسانیدن بشر، و اعتقاد به حلول خداوند در شخص.۵. (ادبی) در بدیع، مبالغۀ شاعر یا نویسنده در وصف...