کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تتبع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تتبع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tatabbo' ۱. امری یا موضوعی را بهدقت مطالعه کردن؛ تفحص.۲. [قدیمی] تبعیت کردن؛ پیروی کردن.۳. [قدیمی] دنبال کردن؛ در پی چیزی رفتن.
-
جستوجو در متن
-
تانق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'annoq ۱. تتبع کردن.۲. در کار خود ریزهکاری کردن.۳. گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن.۴. از روی حکمت کاری کردن.