کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تب شطرالغب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تب بر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) (پزشکی) tabbor هر دارویی که تب را قطع کند یا تخفیف بدهد.
-
تب لرزه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تبلرز› (پزشکی) tablarze ۱. = مالاریا۲. تبولرز.
-
تب یازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [قدیمی] tabyāze = تب 〈 تب نوبه: ◻︎ چنان دشمن از بیم تیغ تو لرزد / که گویی گرفتهست تبیازه او را (غضایری: لغتنامه: تبیازه).