کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبعید پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبعید
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tab'id ۱. بیرون کردن کسی از محل اقامت خود و به جای دیگر فرستادن، بهعنوان نوعی مجازات؛ نفی بلد.۲. دور کردن.
-
جستوجو در متن
-
ابعاد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'eb'ād دور کردن؛ تبعید کردن.
-
منفا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: منفیٰ] [قدیمی] manfā محل تبعید؛ تبعیدگاه.
-
اشخاص
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] 'ešxās ۱. برانگیختن.۲. از جا برکندن.۳. روانه ساختن؛ گسیل کردن.۴. تبعید کردن.
-
طرد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tard ۱. راندن؛ دور کردن.۲. دور کردن کسی از نزد خود.۳. [قدیمی] = تبعید
-
نفی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] nafy ۱. [مقابلِ اثبات] رد کردن.۲. راندن کسی از شهر خودش؛ تبعید.۳. [قدیمی] نیستی؛ نابودی.