کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تول› (پزشکی) tāval هر نوع برآمدگی که در اثر سوختگی یا ساییده شدن در پوست بدن بهوجود میآید و روپوست از لاپوست جدا میشود و مایعی در میان آن دو جمع میشود.
-
تاول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تاوک› [قدیمی] tāval ۱. جوانه.۲. گوساله یا کرهالاغ: ◻︎ چنان ببینی تاول نکرده کار هگرز / به چوب رام شود یوغ را نهد گردن (اورمزدی: صحاحالفرس: تاول).
-
واژههای مشابه
-
گنده تاول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) [عامیانه] gandetāval = کفگیرک
-
جستوجو در متن
-
آنک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ānak آبله؛ تاول.
-
آبله رو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āb[e]leru ویژگی کسی که اثر تاولهای بیماری آبله در چهرهاش باقی مانده باشد.
-
تبخال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹تبخاله› (پزشکی) tabxāl عارضۀ حاد ویروسی که بهصورت تاولهایی در اطراف دهان ظاهر میشود.
-
غبازه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹غباز، گواز، گوازه› [قدیمی] qabāze چوبدستی شبانان که با آن گاو یا خر را میراندند: ◻︎ پر دل چون تاول است و تاول هرگز / نرم نگردد مگر به سختغبازه (منجیک: لغت فرس: غبازه).
-
اگزما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: éczéma] (پزشکی) 'egzemā نوعی بیماری پوستی که باعث تورم، سرخ شدن، پوسته شدن، تاول، و ترشح در سطح پوست میشود.
-
دژک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] dožak ۱. آبله؛ تاول.۲. غده؛ غدۀ کوچک.۳. گره.
-
داغمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فارسی. ترکی] dāqme ۱. خشکی و ترنجیدگی پوست لب از بیماری و تب.۲. تاولهایی که در دهان یا بر روی لب پیدا میشود.
-
هولک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] havalak ۱. (پزشکی) آبلۀ دستوپا؛ تاول.۲. (پزشکی) بیماری آبله.۳. کشمش؛ مویز.
-
کفگیرک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) kafgirak ورم و آماس سرخرنگی که از کورکهای ریز در قسمتی از پوست بدن غالباً در شانه و پشت گردن پیدا میشود و تولید زخم و چرک میکند؛ گندهتاول.
-
میخچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) mixče ۱. [مصغرِ میخ] میخ کوچک.۲. (پزشکی) ورمی سفت و سخت شبیه تاول که از تکثیر سلولهای طبقة شاخی پوست در روی دست یا پا پیدا میشود.