کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تالِ مى پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
تال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] (زیستشناسی) tāl = تار۴
-
تال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (جغرافیا) [قدیمی] tāl = تالاب
-
تال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [هندی] [قدیمی] tāl ۱. طبق فلزی.۲. نوعی زنگ پیالهمانند که رقاصان بر سر دو انگشت میبندند و هنگام رقص بر هم میزنند.
-
تال ومال
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tālomāl = تار۳: ◻︎ تهمتن به زاولستان است و زال / شود کار ایران همه تالومال (فردوسی: ۳/۱۴۳).