کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تار (در مقابل پود) پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
پود
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pud ۱. رشته؛ نخ.۲. [مقابلِ تار] رشتهای که در پهنای پارچه بافته میشود: ◻︎ بیاموختشان رشتن و تافتن / به تار اندرون پود را بافتن (فردوسی: ۱/۴۲).۳. (صفت) [قدیمی] = پوده
-
لحمه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: لحمَة] [قدیمی] lohme ۱. قرابت؛ خویشی.۲. (اسم) نخی که در عرض پارچه به کار میرود؛ پود جامه.
-
پوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پود، پده› [قدیمی] pude ۱. کهنه و پوسیده.۲. چوب پوسیده.〈 پوده کردن: [قدیمی] تخمه کردن؛ فاسد شدن غذا در معده که سبب سوء هضم میشود.
-
متحارب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] motahāreb طرف مقابل در جنگ؛ دشمن.
-
دیویسنا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت، مقابل مزدیسنا) [قدیمی] divyasnā در آیین زردشتی، پرستندۀ دیو؛ پیرو دین باطل.
-
قاسطین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قاسط] [قدیمی] qāsetin طرفداران معاویه در مقابل علیبن ابیطالب.
-
ضراح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zorāh نام بیتالمعمور که گفتهاند خانهای است در آسمان مقابل خانۀ کعبه.
-
رفلکس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: réflexe] (زیستشناسی) refleks واکنش خاصی که گاه در مقابل تحریکاتی در بعضی از گیاهان یا جانوران بهوجود میآید.
-
دفته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دفه، دفتین› dafte آلت فلزی دستهدار شبیه شانه که بافندگان هنگام بافتن پارچه در دست میگیرند و پس از بافتن چند رشته پود با آن لای تارها را میکوبند تا آنچه بافته شده جابهجا و محکم شود.
-
گلادیاتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: gladiateur] gelādiyātor در روم باستان، غلامان، بردگان، یا محکومینی که در سیرک یا میدان عمومی و در مقابل امپراطور و سایر تماشاچیان با یکدیگر یا حیوانات درنده میجنگیدند.
-
رزیستانس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: résistance] (برق) rezistāns مقاومتی که جسم هادی برق در مقابل جریان الکتریسته نشان میدهد.
-
تانژانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: tangente] (ریاضی) tānžānt تابعی مثلثاتی که در مثلث قائمالزاویه برابر است با نسبت ضلع مقابل به ضلع مجاور.
-
فدوی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از عربی] fadavi ۱. [منسوخ] در نوشتار یا گفتار در مقابل بزرگان بهجای کلمۀ «من» استعمال میشود.۲. [مجاز] = فدایی
-
پادتن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pādtan مادهای که هرگاه یک مادۀ میکروبی (پادگن) وارد بدن شود در خون ایجاد میشود و درنتیجه بدن در مقابل آن میکروب مقاومت پیدا میکند.
-
زیرکنیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: zirconium] (شیمی) zircon[i]yom عنصر فلزی سخت، درخشان، خاکستریرنگ که در مقابل حرارت و زنگ مقاومت دارد و در ساختن وسایل جراحی و بعضی آلیاژها به کار میرود.