کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریک خانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاریک خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tārikxāne ۱. (عکاسی) اتاقی تاریک برای چاپ و ظهور عکس.۲. هرجای تاریک.
-
واژههای مشابه
-
تاریک بخت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tārikbaxt بدبخت؛ تیرهبخت.
-
تاریک جان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tārikjān تیرهجان؛ تیرهدل؛ سیاهدل؛ گمراه.
-
تاریک چشم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tārikče(a)šm کسی که بینایی چشمش کم باشد؛ نابینا.
-
تاریک دل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tārikdel ۱. گمراه.۲. [قدیمی] غمگین.
-
تاریک رای
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tārikrāy بداندیشه؛ بدگمان.
-
تاریک روشن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) tārikro[w]šan تاریکوروشن؛ اول سپیدهدم که هنوز هوا خوب روشن نشده؛ صبح کاذب؛ دم گرگ.
-
تاریک مغز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] tārikmaqz کمخرد.
-
جستوجو در متن
-
تارین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] tārin = تاریک: ◻︎ ای خواجه من جام میام چون سینه را غمگین کنم؟ / شمع و چراغ خانهام چون خانه را تارین کنم؟ (مولوی: لغتنامه: تارین).