کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاریخ قدیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
قدیم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی، جمع: قُدَماء] qadim ۱. پیشین؛ دیرین.۲. دیرینه؛ قدیمی.
-
واژههای مشابه
-
قدیم الایام
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qadimol'ayyām روزگار پیشین؛ دیرباز.
-
جستوجو در متن
-
قدما
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قدماء، جمعِ قدیم] qodamā = قدیم
-
قدیمه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: قدیمَة، مؤنثِ قدیم، جمع: قدیمات و قدائِم] qadime = قدیم
-
گش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (طب قدیم) go(a)š هریک از چهار خلط بدن.〈 گش زرد: (طب قدیم) صفرا.〈 گش سفید: (طب قدیم) بلغم.〈 گش سرخ: (طب قدیم) خون.〈 گش سیاه: (طب قدیم) سودا.
-
گل نوش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) gol[e]nuš از الحان قدیم ایرانی.
-
خماخسرو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] xomāxosro[w] از الحان قدیم ایرانی.
-
دیرین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به دیر) dirin دیرینه؛ کهن؛ کهنه؛ قدیم.
-
دیف رخش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] difraxš یکی از آهنگهای قدیم موسیقی.
-
دواری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] davāri مسکوک زر که در قدیم رایج بوده.
-
سابق الانعام
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] sābeqol'en'ām منعم قدیم؛ ولینعمت دیرین.
-
شادباد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] šādbād از الحان قدیم ایرانی.
-
روشن چراغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (موسیقی) [قدیمی] ro[w]šančerāq از الحان قدیم ایرانی.