کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تارمی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تارمی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāromi = طارمی
-
واژههای همآوا
-
طارمی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به طارم، اسم) [معرب. فارسی] tāra(o)mi ۱. نردۀ چوبی یا فلزی که جلو ایوان، باغچه، یا جای دیگر درست میکنند.۲. [مجاز] ایوان.
-
جستوجو در متن
-
محجر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mohajjar ۱. چیزی که مانند سنگ شده باشد؛ سنگشده.۲. ایوانی که نرده داشته باشد؛ تارمی؛ نرده.
-
دارافزین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹دارفزین، دارابزین، داربزین، دارافرین، دارفرین› [قدیمی] dār[']afzin ۱. پناهگاه.۲. تکیهگاه.۳. نرده؛ تارم.۴. سکو.۵. تارمی که جلو اتاق یا ایوان درست کنند.۶. تکیهگاه تخت.