کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاخت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاخت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر از بن ماضیِ تاختن) tāxt ۱. = تاختن۲. دویدن یا با سرعت رفتن.۳. حمله.〈 تاخت آوردن: (مصدر لازم) حمله کردن.〈 تاخت زدن: (مصدر متعدی) [عامیانه] عوض کردن چیزی با چیز دیگر؛ مبادله کردن جنسی با جنسی دیگر.〈 تاخت کردن: (مصدر لازم)۱. تاخ...
-
جستوجو در متن
-
ترک تاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی. فارسی] ‹ترکتازی، ترکیتاز› [قدیمی] torktāz ۱. تاخت آوردن ناگهانی برای تاراج و کشتار، مانند تاختوتاز ترکان قدیم.۲. تاختوتاز؛ جولان.
-
شب تاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) ‹شبتازی› [قدیمی] šabtāz تاختوتاز در شب؛ تاخت ناگهانی در شب بر دشمن؛ شبیخون.
-
تازش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [پهلوی: tāčišn] [قدیمی] tāzeš تاختوتاز.
-
گرم تاز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] garmtāz آنکه بهشتاب تاخت کند؛ گرمتازنده.
-
میدان دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) meydāndār کسی که یکتنه در میدان تاختوتاز کند.
-
میدان داری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) meydāndāri تاختوتاز کردن در میدان.
-
رکض
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] rakz تاخت و تاز؛ حمله.
-
تازاننده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) tāzānande دواننده؛ به تاختدرآورنده.
-
هم تازیانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [قدیمی] hamtaziyāne کسی که در تاختوتاز با دیگری همراه و برابر باشد.
-
یورش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [ترکی] yu(o)reš هجوم؛ تاختوتاز.
-
تک سوار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) taksavār کسی که در سواری و تاختوتاز نظیر و همتا نداشته باشد؛ یکسوار؛ یکهسوار.
-
تازنده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) tāzande ۱. دونده.۲. دواننده؛ تاختوتازکننده.
-
اسپ ریس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: asprēs, aspras] ‹اسبریس، اسپریز، اسپرز، اسپرس، سپریس، اسپریش، اسپرسپ، اسپرسف› [قدیمی] 'aspris میدان اسبدوانی، چوگانبازی، یا رژه و تاختوتاز با اسب.