کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تابع کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تابعیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تابعیّة] tābe'iy[y]at تابع بودن؛ پیروی کردن.
-
خودمختار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] (سیاسی) xodmoxtār ویژگی سرزمین، استان، یا کشوری که در اداره کردن بعضی از امور خود آزادی دارد و در پارهای از امور اقتصادی و سیاسی تابع یک کشور نیرومند است.
-
اداره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ادارَة] 'edāre ۱. نهادی دولتی برای انجام کارها و وظایف مشخص که یک رئیس و چند دایره و شعبه دارد و تابع یک وزارتخانه است.۲. (اسم مصدر) گرداندن امور؛ مدیریت: ادارهٴ زندگی.〈 اداره شدن: (مصدر لازم) انجام شدن.〈 اداره کردن: (مصدر ...
-
فرماندار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) farmāndār بالاترین مقام اداری در شهرستان که از طرف وزارت کشور امور یک شهرستان را اداره میکند و تابع استاندار است؛ حاکم؛ حکمران شهر.〈 فرماندار نظامی: (سیاسی) [منسوخ] فرمانداری که در موقع ضرورت از طرف ارتش برای اداره کردن امور شهر تعی...