کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عطلت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عطلة] [قدیمی] 'otlat بیکاری.
-
عطالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عطالة] [قدیمی] 'atālat بیکار شدن؛ بیکاری.
-
ناکارگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] nākāregi بیکاری؛ بیکارگی.
-
راحت طلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی] rāhattalab آنکه بیکاری و آسایش را دوست دارد؛ خواستار آسودگی.
-
ولگردی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) velgardi ۱. بیکاری.۲. هرزهگردی.۳. آوارگی.
-
بطالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: بَطالة] betālat ۱. بیکار بودن؛ بیکاری.۲. ولگردی.۳. [قدیمی] دلیری؛ شجاعت.
-
پاتوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] ‹پاتوغ› [عامیانه] pātoq ۱. جایی که کسی معمولاً ساعتهای بیکاری خود را در آن میگذراند.۲. [قدیمی] جایی که پرچم را نصب کنند و گروهی دور آن جمع شوند؛ پای عَلَم.
-
مگس پرانی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) magasparāni ۱. عمل راندن و دور کردن مگسها؛ مگس پراندن.۲. [عامیانه، مجاز] بیکاری و کسادی بازار.
-
پژمردگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pažmordegi ۱. حالت پژمرده بودن؛ پلاسیدگی.۲. [مجاز] افسردگی: ◻︎ به کار اندر آی این چه پژمردگیست / که پایان بیکاری افسردگیست (نظامی۶: ۱۱۰۰).
-
غاز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] (زیستشناسی) qāz پرندهای شناگر، بزرگتر از مرغابی و کوچکتر از قو، با گردن دراز، و پاهای پردهدار که نر و مادهای همشکل دارد. وزنش تا دوازده کیلوگرم میرسد؛ خربط.〈 غاز چراندن: (مصدر لازم) [مجاز]۱. کار بیهوده کردن.۲. بیکاری؛ ولگر...