کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیژن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
گرازان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gorāzān خرامان: ◻︎ گرازانگرازان نه آ گاه از این / که بیژن نهادهست بر بور زین (فردوسی: ۳/۳۱۱)
-
نوشته
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی از نَوَشتن) [قدیمی] navašte ۱. پیچیدهشده: ◻︎ نَوَشته به دستار چیزی که برد / چنان هم که بستد به بیژن سپرد (فردوسی: ۳/۳۷۵).۲. درنوردیدهشده؛ طیشده.
-
هور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] hur ۱. خورشید؛ آفتاب: ◻︎ نور گیتیفروز چشمهٴ هور / زشت باشد به چشم موشک کور (سعدی: ۱۲۸).۲. ستاره.۳. بخت؛ طالع: ◻︎ ز بیژن فزون بود هومان بهزور / هنر عیب گردد چو برگشت هور ـ بهیکبارگی تیره شد هور تو / کجا شد چنان مردی و زور تو (فردوسی: ...