کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیهوده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیهوده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹بیهده› bihude ۱. ناحق؛ باطل.۲. یاوه.۳. بیفایده؛ عبث.
-
واژههای مشابه
-
بیهوده کاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] bihudekāri انجام کار بیهوده و بیفایده.
-
بیهوده گو
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bihudegu کسی که سخنان بیمعنی و بیفایده بگوید؛ یاوهگو.
-
جستوجو در متن
-
هذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hazar سخن بیهوده و بد گفتن؛ بیهودهگویی.
-
بیهودگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) ‹بیهدگی› bihudegi بیهوده بودن.
-
یاوه گو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) ‹یاوهگوی› yāvegu بیهودهگو؛ کسی که سخنان بیهوده و بیمعنی بگوید؛ هرزهدرای؛ یاوهدرای.
-
لاطائل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹لاطایل› lātā'el بیفایده؛ بیهوده.
-
بی فایده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bifāy[e]de بیهوده؛ بیمصرف.
-
مهذار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ‹مهذر› [قدیمی] mehzār بیهودهگو.
-
ناسودمند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) nāsudmand بیفایده؛ بیهوده.
-
عابث
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی، مجاز] 'ābes عبث؛ بیهوده.
-
اراجیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ارجاف] 'arājif سخنان بیهوده، دروغ، و بیاصل.
-
بی صرفه
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bisarfe بینفع؛ بیفایده؛ بیهوده.