کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بینهغلتان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
غلتان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) qaltān ۱. غلتنده.۲. (قید) درحال غلتیدن.۳. [مجاز] هرچیز گرد و مدور.۴. (بن مضارعِ غلتاندن و غلتانیدن) = غلتاندن
-
بینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بیّنَة، جمع: بَیِّنات] [قدیمی] bayyene ۱. دلیل و حجت واضح و آشکار.۲. نودوهشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۸ آیه؛ الانفکاف؛ البّریة؛ لمیکن؛ قیامت.
-
بینه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bine جایی که لباسهای خود را آنجا درمیآورند؛ رختکن.
-
بام غلتان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] bāmqaltān سنگ بزرگ استوانهای که در زمستان آن را روی بام میغلتانند تا کاهگل بام سفت و سخت شود و چکه نکند؛ غلتک سنگی؛ بامگلان.