کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیعانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیعانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، فارسی] bey'āne پولی که خریدار در موقع معامله به فروشنده میدهد تا پس از تحویل گرفتن کالا باقی پول را بدهد؛ سبغانه؛ پیشبها.
-
جستوجو در متن
-
پیش مزد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pišmozd مزدی که پیشکی به کارگر داده شود؛ مساعده؛ بیعانه.
-
سبغانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مصحفِ بیعانه] sabqāne پولی که پیش از کار کردن به مزدور بدهند؛ بیعانه.
-
ربون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. مٲخوذ از ؟] [قدیمی] rabun پولی که پیش از انجام کاری به کسی میدهند؛ بیعانه؛ پیشبها؛ ارمون.
-
پیش بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pišbahā پولی که هنگام خریدن چیزی به فروشنده میدهند تا پس از تحویل گرفتن آن باقی پول را بدهند؛ بیعانه.
-
ارمون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] 'armun پولی که پیش از کار کردن به مزدور میدهند؛ بیعانه؛ پیشبها: ◻︎ منم درد تو را با جان خریدار / که ارمون دادهام جان را به بازار (لطیفی: مجمعالفرس: ارمون).