کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیضی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیضی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی، منسوب به بَیضَة) [عربی: بیضیّ] beyzi خط یا شکل مسطحی که شبیه تخممرغ باشد؛ تخممرغی.
-
جستوجو در متن
-
بیضوی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بَیضَة) [عربی: بَیضویّ] beyzavi شبیه بیضی.
-
خایه دیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مرکب از خایه + دیس (پسوند تشبیه)] xāyedis ۱. بیضی.۲. قارچ.
-
بادام هندی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bādāmhendi درختی با برگهای بیضیشکل و گلهای سفید که مصرف دارویی دارد.
-
کندس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹کندسه› (زیستشناسی) [قدیمی] kondos گیاهی با برگهای بیضی دندانهدار و ریشهای حاوی مواد سمّی.
-
پاپیته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) pāpite گیاهی از نوع باقلا با برگهای درشت بیضی که دانههای آن دارای مادۀ استریکنین است.
-
شاه بلوط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāhbalut درختی جنگلی با برگهای بیضی نوکتیز که میوهاش مصرف دارویی دارد.
-
شاه پسند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) šāhpasand گیاهی زینتی با گلهای رنگارنگ چتری و برگهای بیضیشکل.
-
ملوخیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: ملوخیة] ‹ملوخیا، ملوکیه› (زیستشناسی) moluxiyye گیاهی خوراکی با برگهای بیضی و گلهای کوچک زردرنگ؛ خبازی بستانی.
-
تخم مرغی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به تخممرغ) toxmemorqi به شکل تخممرغ؛ شبیه تخممرغ؛ بیضوی؛ بیضی.
-
گوجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی؟] (زیستشناسی) go[w]je ۱. میوهای کروی یا بیضی کوچک و آبدار با پوست نازک به رنگ سبز یا سرخ و یک هستۀ سخت.۲. درخت این میوه که کوتاه و دارای برگهای بیضی است.۳. = گوجهفرنگی
-
آمفی تئاتر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: amphithéâtre] 'āmfite'ātr سالنی به شکل نیمدایره یا بیضی دارای جایگاههای پلکانمانند برای نشستن و صحنهای در پایین که در آن گردهمایی، تئاتر، حرکات نمایشی و مانند آنها برگزار میشود.
-
بسفایج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب، مٲخوذ از فارسی: بسپایک] ‹بسپای، بسپایک، بسپایه، بسبایج، بسبانج› (زیستشناسی) basfāyaj گیاهی پایا و خودرو، با بوتۀ کوتاه و برگهای بریده و بیضی که در طب قدیم مصرف دارویی داشته.
-
کاملیا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: camélia] (زیستشناسی) kāmeliyā درختچهای زینتی و همیشهسبز از خانوادۀ چای با برگهای بیضیشکل و گلهای سفید یا صورتی که در بهار میشکند.