کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیش بهایی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
کم بیش
فرهنگ فارسی عمید
(قید) kambiš = کَم 〈 کم و بیش
-
جستوجو در متن
-
بهایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بها۱) [قدیمی] bahāy(')i ۱. قیمتی؛ گرانبها؛ قیمتدار.۲. فروشی.
-
بهایی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به بها [= بهاءالله]، لقب میرزاحسینعلی نوری) [عربی. فارسی] bahāy(')i پیرو فرقۀ بهائیت.
-
گران فروش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مقابلِ ارزانفروش] gerānforuš کسی که کالایی را به بهایی گرانتر از ارزش واقعی خود بفروشد.
-
بهاگیر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] bahāgir هر چیز قیمتی و گرانمایه؛ گرانبها؛ بهاور؛ بهایی: ◻︎ دو یاره بهاگیر و دو گوشوار / یکی طوق پرگوهر شاهوار (فردوسی: ۷/۳۶۹).
-
نوند
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹نونده› [قدیمی] navand ۱. تندوتیز.۲. (اسم) کشتی.۳. (اسم) اسب یا شتر تیزرو: ◻︎ یکی را بهایی به تن درکشد / یکی را نوندی کشد زیر ران (فرخی: ٢٤٨).۴. (اسم) پیک یا سوار تندرو.
-
سرویس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [فرانسوی: service] servis ۱. فعالیتی که به منظور رفع نیازهای دیگران انجام میشود.۲. (اسم) تشکیلات مجری امور اجتماعی، سیاسی، اداری، و امثال آنها: سرویس خبری، سرویس پستی، سرویس اداری.۳. (اسم) خودرویی که در ساعت معینی آمادۀ جابهجا کردن اعضا...