کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیشة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیشه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vīšak] biše ۱. نیستان؛ نیزار.۲. جنگل کوچک.۳. جای پردرخت.۴. (موسیقی) نوعی ساز بادی از خانوادۀ نی.
-
جستوجو در متن
-
اجم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ اجَمَة] [قدیمی] 'ajam بیشهها.
-
غیضه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غَیضَة، جمع: غیاض] [قدیمی] qeyze بیشه؛ جنگل.
-
خیس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] xis بیشه یا کُنام شیر.
-
تیماس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] timās ۱. بیشه.۲. نیزار.۳. جنگل.
-
غیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اغیال] [قدیمی] qil درختان انبوه و درهمپیچیده؛ بیشه؛ جنگل.
-
غابه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غابَة، جمع: غابّ و غابات] [قدیمی] qābe ۱. بیشه؛ نیستان؛ نیزار.۲. گروه مردم.۳. نیزۀ دراز.
-
غریف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qarif ۱. نیستان؛ نیزار؛ بیشه.۲. درخت انبوه و درهم.
-
لوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lure = لورکند: ◻︎ دلش نگیرد از این کوه و دشت و بیشه و رود / سرش نپیچد از این آب کند و لوره و جر (عنصری: ۳۳۶).
-
خباک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خپاک، خبک، خباگاه› [قدیمی] xabāk چهاردیواری بدون سقف برای نگهداری چهارپایان: ◻︎ خدنگش بیشه بر شیران کند تنگ / کمندش دشت بر گوران خباکا (رودکی: ۶۸).
-
عرین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] ‹عرینه› [قدیمی] 'arin ۱. انبوه درخت یا خار؛ بیشه.۲. نیزار.۳. جایگاه شیر، کفتار، و گرگ.
-
پران
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) parrān ۱. پرنده؛ آنچه بپرد: ◻︎ رها نیست از مرگ پرّان عقاب / چه در بیشه شیر و چه ماهی در آب (فردوسی: ۸/۱۰۷).۲. (قید) در حال پریدن.
-
وغیش
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] vaqiš ۱. انبوه؛ فراوان؛ بسیار: ◻︎ معذورم دارند که اندوه وغیش است / واندوه وغیش من ازآن جعد وغیش است (رودکی: ۵۲۱).۲. (اسم) بیشه.۳. (اسم) نیستان.
-
یراعه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: یراعَة، واحدِ یراع] [قدیمی] yarā'e ۱. کرم شبتاب.۲. نی.۳. [مجاز] قلم.۴. (موسیقی) [مجاز] نیلبک.۵. بیشه.۶. (صفت) احمق.۷. (صفت) جبان.۸. شترمرغ ماده.