کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیرون زده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بیرون سو
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] birunsu = برونسو
-
بیرون شد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بیرونشو› [قدیمی] birunšod راه بیرون شدن؛ محل خروج.
-
جستوجو در متن
-
گزک زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] gazakzade سرمازده؛ سیمکشیده.
-
ماه زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] māh'ezār دیوانه.
-
لک زده
فرهنگ فارسی عمید
آنچه بر آن لک افتاده باشد. lakzade
-
خجالت زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] xejālatzade شرمزده؛ شرمسار؛ شرمگین.
-
غم زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) [عربی. فارسی] qamzade غمدیده؛ اندوهگین؛ ماتمزده.
-
فالج زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] (پزشکی) [قدیمی] fālejzade = فلج
-
زه زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عامیانه] zehzade ازپادرآمده؛ از زیر بار دررفته.
-
زدگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) zadegi ۱. زده بودن.۲. حالت زدهشده؛ ساییدگی.
-
مسکوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] maskut آنچه دربارۀ آن حرفی زده نمیشود.
-
وحشت زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] vahšatzade وحشتیافته؛ ترسیده.
-
آفتاب زده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āftābzade آنکه از گرما و تابش آفتاب دچار بیماری آفتابزدگی شده باشد.
-
آهاردار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) 'āhārdār جامه یا پارچهای که به آن آهار زده باشند؛ دارای آهار.