کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیداردل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیداردل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] bidārdel دلآگاه؛ هوشیار؛ آگاه؛ کسی که غافل نباشد؛ بیدارمغز؛ بیدارهوش؛ بیدارخاطر.
-
جستوجو در متن
-
برناس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹پرناس، فرناس› [قدیمی] barnās ۱. غافل: ◻︎ نامهها پیش تو همیآید / هم ز بیداردل هم از برناس (ناصرخسرو۱: ۲۸۶).۲. نادان.۳. خوابآلوده.
-
فرناس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [مٲخوذ از سنسکریت، جمع: فَرانِسَة] ‹پرناس› [قدیمی] farnās ۱. غافل؛ نادان: ◻︎ نامهها پیش تو همیآید / هم ز بیداردل هم از فرناس (ناصرخسرو: ۴۳۸).۲. خوابآلود.