کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیدادگر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیدادگر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) bidādgar ظالم؛ ستمگر.
-
جستوجو در متن
-
ویدادگر
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] vidādgar = بیدادگر
-
بی انصاف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [فارسی. عربی] bi'ensāf ستمکار؛ ظالم؛ بیدادگر.
-
بیداد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bidād ۱. ستم؛ ظلم؛ تعدی.۲. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون.۳. (اسم، صفت) [قدیمی] = بیدادگر: ◻︎ رها کن ظلم و عدلوداد بگزین / که باشد بیگمان بیداد، بیدین (ناصرخسرو: لغتنامه: بیداد).〈 بیداد کردن: (مصدر لازم) ظلم کردن؛ ستم کردن.