کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بیان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] bayān ۱. سخن گفتن.۲. فصاحت؛ زبانآوری.۳. (اسم) سخن.۴. شرح؛ تعبیر.۵. (اسم) (ادبی) علمی که دربارۀ بیان معنای واحد به شیوههای مختلف و بر پایۀ تصویرسازی، مانندِ استفاده از تشبیه، استعاره، و کنایه بحث میکند.
-
واژههای مشابه
-
شیرین بیان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) širinbayān ریشۀ شیرین گیاهی خودرو که مصرف دارویی دارد.
-
جستوجو در متن
-
راپرت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: rapport] [منسوخ] rāport گزارش کتبی یا شفاهی برای بیان خبری؛ بیان محرمانه.
-
وصف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: اوصاف] vasf ۱. شرححال و چگونگی کسی یا چیزی را بیان کردن.۲. بیان چگونگی و حالت.
-
مشروح
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mašruh شرحدادهشده؛ بیانشده.
-
سخن گویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) soxanguy(')i نطق و بیان.
-
زائدالوصف
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] zā'(y)edolvasf بیش از حد معمول؛ فوق بیان و خارج از وصف.
-
معلل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] mo'allel بیانکنندۀ علت؛ علتآورنده.
-
مقدمه چینی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] moqaddamečini ذکر مقدمه برای بیان مطلبی.
-
ناطقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی: ناطقَة] [قدیمی] nāteqe قوۀ نطق و بیان.
-
پیشگویی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) pišguy(')i بیان اخبار و حوادث پیش از وقوع آنها.
-
توصیف
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: تَوصیف] to[w]sif وصف کردن؛ بیان کردن صفت کسی یا چیزی.
-
تعبیر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'bir ۱. مطلبی را بیان کردن.۲. منظور و مقصود خود را به عبارتی بیان کردن.۳. معنی و تفسیر خواب را گفتن.