کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بِدَر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمع: بُدُور، مقابلِ هلال] (نجوم) badr ماه تمام؛ ماه شب چهارده؛ نیمۀ روشن ماه.
-
بدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بَدرَة] bedar = بدره
-
واژههای همآوا
-
بدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی جمع: بُدُور، مقابلِ هلال] (نجوم) badr ماه تمام؛ ماه شب چهارده؛ نیمۀ روشن ماه.
-
بدر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ بَدرَة] bedar = بدره
-
جستوجو در متن
-
بدور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] bodur ۱. [جمعِ بَدرَة] = بدره۲. [جمعِ بدر] = بَدر
-
بدره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بدرَة، جمع: بِدَر و بُدُور] ‹بدر› [قدیمی، مجاز] badre کیسهای که در آن دههزار درهم میگذاشتند؛ کیسۀ زر؛ همیان؛ بدر.
-
گردماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] gerdmāh ۱. ماه شب چهارده؛ بدر؛ ماه تمام.۲. [مجاز] رخسار؛ چهره.
-
انفال
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ نَفَل] 'anfāl ۱. هشتمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۷۵ آیه؛ بدر.۲. (فقه) [قدیمی] = نَفَل
-
غزوه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: غزوَة، جمع: غَزَوات، مقابلِ سریه] [قدیمی] qazve جنگ مسلمانان با کافران که حضرت رسول شخصاً همراه سپاهیان بود: غزوۀ بدر، غزوۀ اُحُد، غزوۀ خندق.
-
لالس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] lālas نوعی پارچۀ ابریشمی لطیف و سرخرنگ: ◻︎ گه در قدم باغ کشد فضل تو دیبا / گه بر سر کهسار نهد حکم تو لالس (بدر جاجرمی: مجمعالفرس: لالس).
-
فتنه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: فتنَة، جمع: فِتَن] fetne ۱. فساد؛ تباهی.۲. شورش.۳. آشوب؛ شلوغی.۴. (صفت) [قدیمی، مجاز] مفتون؛ عاشق: ◻︎ فتنهام بر زلف و بالای تو ای بدر منیر / قامت است آن یا قیامت، عنبر است آن یا عبیر (سعدی۲: ۴۵۷).۵. (صفت) فتنهجو؛ آشوبگر: ◻︎ چشمان ...
-
ماه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: māh] ‹ماج، مانگ› māh ۱. (نجوم) از کرات آسمانی که در هر ۲۹ روز و ۱۲ ساعت و۴۴ دقیقه یک بار به دور زمین میگردد و از خورشید کسب نور میکند؛ قمر.۲. واحد اندازهگیری زمان برابر با یکدوازدهم سال.۳. (صفت) [عامیانه، مجاز] زیبا.۴. در گاهشماری ...