کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَچَه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vačak] bačče ۱. کودک؛ طفل.۲. فرزند.۳. (صفت) [مجاز] کمتجربه؛ خام.
-
بچه خوره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (پزشکی) baččexore تودهای گوشتی در رحم که از رشد غیرطبیعی تخمک یا مخاط رحم بهوجود میآید.
-
بچه دان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) baččedān = رحِم
-
بچه زا
فرهنگ فارسی عمید
(زیستشناسی) baččezā ویژگی جانوری که قبل از تولد در رحم مادر رشد میکند.
-
بچه سرکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (شیمی) baččeserke نوعی قارچ مخمر که آب انگور را به سرکه تبدیل میکند؛ میکودرمااستی.
-
غلام بچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] [منسوخ] qolāmbač[č]e ۱. پسرجوانی که بهصورت خدمتکار در خانهای کار کند.۲. در دورۀ قاجار، پسر نابالغی که در حرمسرا کار میکرد.
-
مغ بچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] moqbač[č]e ۱. فرزند مغ.۲. [قدیمی، مجاز] پسر جوانی که در میخانه کار کند.
-
واژههای همآوا
-
بچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: vačak] bačče ۱. کودک؛ طفل.۲. فرزند.۳. (صفت) [مجاز] کمتجربه؛ خام.
-
جستوجو در متن
-
جوذر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَوذر، معرب، مٲخوذ از فارسی: گوذر] [قدیمی] jo[w]zar بچۀ گاو وحشی؛ بچۀ گوزن.
-
سگ توله
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) sagtule تولهسگ؛ بچهسگ؛ سگبچه.
-
یارک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] yārak ۱. [مصغرِ یار] یار کوچک.۲. پردهای در شکم زن که بچه در آن قرار دارد و با بچه از شکم خارج میشود؛ بچهدان؛ مشیمه.
-
عزازیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عبری (= عزیز خدا)] 'azāzil ۱. بچهای که بسیار شیطنت میکند؛ بچۀ شرور.۲. [قدیمی] لقب ابلیس؛ شیطان.
-
شتربچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹اشتربچه› šotorbačče بچۀ شتر.