کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَلّیت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: billet] ‹بلیط› belit برگۀ کاغذی چاپشده برای ورود به تماشاخانه، اتوبوس، راهآهن، هواپیما، و مانندِ آن.
-
واژههای همآوا
-
بلیت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: billet] ‹بلیط› belit برگۀ کاغذی چاپشده برای ورود به تماشاخانه، اتوبوس، راهآهن، هواپیما، و مانندِ آن.
-
جستوجو در متن
-
پته
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بتک› [قدیمی] pate بلیت؛ ورقۀ جواز.
-
لاتاری
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: loterie] ‹لاتار› lātāri نوعی بازی بختآزمایی: بلیت لاتاری.
-
بازبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت فاعلی) bāzbin کسی که در راهآهن، تماشاخانه، یا جای دیگر بلیتها را بازدید و رسیدگی میکند؛ کنترلر.
-
پارکابی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت نسبی) [فارسی. عربی. فارسی] [عامیانه] pārekābi شاگرد رانندۀ اتوبوس که روی رکاب میایستد و مراقب سوار و پیاده شدن مردم است و یا بلیتها را میگیرد.
-
باجه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [ترکی] bāje ۱. گیشه؛ جایگاه مخصوص فروش بلیت یا گرفتن و دادن پول در سینما، بانک، و مانند آنها.۲. دریچه؛ روزنه.
-
دوسره
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی) ‹دوسر› dosare ۱. آنچه دو سر داشته باشد.۲. (قید) [مجاز] از دو طرف یا از دو جانب.۳. [مجاز] برای دو مسیر رفتن و برگشتن: بلیت دوسرۀ هواپیما.
-
رفت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) raft ۱. [مقابلِ آمد] رفتن: هر رفتی آمدی دارد، بلیت رفتوبرگشت.۲. [مقابلِ برگشت] (ورزش) دورِ نخست مسابقات دومرحلهای.۳. (بن ماضیِ رفتن) = رَفتن〈 رفتوآمد:۱. رفتن وآمدن.۲. [مجاز] معاشرت.