کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بَخِلَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
بخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کَرَم] boxl بخیل بودن؛ زفتی؛ خست.
-
واژههای همآوا
-
بخل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، مقابلِ کَرَم] boxl بخیل بودن؛ زفتی؛ خست.
-
جستوجو در متن
-
مضنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: مضنَّة، جمع: مضانّ] [قدیمی] mazannat آنچه به آن بخل ورزند.
-
شح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: شحّ] [قدیمی] šoh[h] ۱. بخیل شدن؛ بخل؛ زفتی.
-
نظرتنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [مجاز] nazartangi ۱. کوتهنظری.۲. بخل.
-
بی دریغ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bida(e)riq ۱. بیمضایقه.۲. از روی جوانمردی و گذشت.۳. بدون بخل.
-
چشم تنگی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [مجاز] ce(a)šmtangi ۱. بخل.۲. حسد.۳. حرص؛ آزمندی.
-
لؤم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [قدیمی] lo'm ۱. ناکس و فرومایه شدن.۲. ناکسی.۳. بخل؛ زفتی.
-
ضنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضَنّة] [قدیمی] ze(a)nnat خساست به خرج دادن؛ بخل کردن؛ دریغ کردن.〈 ضنت کردن (نمودن): (مصدر لازم) [قدیمی] = ضننت
-
آجل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ājo(a)l = آروغ: ◻︎ بسته دائم دهان خود از بخل / کز گلو برنیایدش آجل (؟: مجمعالفرس: آجل).
-
امساک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] 'emsāk ۱. خودداری از غذا خوردن.۲. بخل؛ خست؛ زفتی.۳. [قدیمی] بازایستادن.۴. [قدیمی] چنگ درزدن.
-
علق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اعلاق] [قدیمی] 'elq هرچیز خوب و گرانمایه؛ نفیس و گرانمایه از هرچیز.〈 علق مضنه: [قدیمی] چیزی گرانمایه که به آن بخل میورزند.
-
حصر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] hasar ۱. در نطق و سخن درماندن.۲. تنگدل شدن.۳. تنگدلی.۴. بخل.۵. عجز در سخن.