کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بومادران پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بومادران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بویمادران، بوماران› (زیستشناسی) bumādarān گیاهی خودرو، با شاخههای باریک، برگهای ریز بریده، و گلهای سفید یا زرد چتری، که مصرف دارویی دارد؛ برتاشک؛ علف هزاربرگ.
-
جستوجو در متن
-
برتاشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹برتراسک› (زیستشناسی) [قدیمی] bartāšak = بومادران
-
بوماران
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) bumārān = بومادران
-
قیصوم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: قَیصوم] (زیستشناسی) [قدیمی] qeysum = بومادران
-
فاخور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] (زیستشناسی) fāxur نوعی گیاه خوشبو؛ ریحانالشیوخ؛ برنجاسف؛ بومادران.
-
ژابیژ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹ژابیز› [قدیمی] žābiž ۱. سرشک آتش؛ قطرۀ آب که هنگام سوختن هیزم تر از آن میچکد.۲. شرارۀ آتش.۳. (زیستشناسی) بومادران.