کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بول پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بَول] bo[w]l = ادرار
-
جستوجو در متن
-
میزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹میزه› [قدیمی] mizak بول؛ شاش.
-
قزح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] qazh بول سگ؛ شاش سگ.
-
پاچایه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] pāčāye ۱. پلیدی.۲. بول؛ غایط.
-
شاش بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) (پزشکی) šāšband مرضی که بهسبب آن بول از مجرای ادرار خارج نمیشود و مریض نمیتواند ادرار کند.
-
چکمیزک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [مرکب از چکه + میز(ادرار) +ک(پسوند نسبت)] [قدیمی] čakmizak بیماریای که فرد نمیتواند ادرار خود را نگاه دارد و بول چکهچکه خارج میشود.
-
گمیز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: gamēč] ‹کمیز، گمیخ، چمیز، چامین، چمین› [قدیمی] gomiz شاش؛ پیشاب؛ بول؛ ادرار.〈 گمیز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی] = شاشیدن
-
چامین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چمین، چامیز› [قدیمی] čāmin ۱. ادرار؛ بول؛ شاش؛ پیشاب.۲. غایط.۳. پلیدی.
-
استنجا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: استنجاء] 'estenjā ۱. (فقه) پاک کردن موضع بول و غایط با آب، کلوخ، یا چیز دیگر.۲. [قدیمی] رها شدن؛ خلاص شدن.
-
احتقان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] (پزشکی) 'ehteqān ۱. بند آمدن بول؛ شاشبند شدن.۲. جمع شدن خون یا مادۀ دیگر در قسمتی از بدن.۳. [قدیمی] حقنه کردن؛ اماله کردن.
-
شاشیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) ‹شاشدن› šāšidan ۱. ادرار کردن؛ بول کردن؛ گمیزیدن.۲. [قدیمی] فروریختن و سرازیر شدن آب؛ شاریدن.
-
میزیدن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) [پهلوی: mizitan] ‹میختن› [قدیمی] mizidan بول کردن؛ شاشیدن: ◻︎ هر کجا در دل زمین موشیست / سرنگونسار بر فلک میزد (انوری: ۶۰۳).
-
عسرالبول
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: عسرالبَول] (پزشکی) 'osrolbo[w]l دشواری خروج ادرار و احساس درد در مجرای بول بهواسطۀ تولید سنگ مثانه یا علت دیگر.
-
چمین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چامین، چمیز› [قدیمی] čamin ۱. بول؛ شاش؛ کمیز.۲. غایط؛ پلیدی.۳. سرگین: ◻︎ بلبلان را جای میزیبد چمن / مر جعل را در چمین خوشتر وطن (مولوی: ۲۶۹).