کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوته 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
ورکار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) ‹برکار› [قدیمی] varkār ۱. بوتهای که میوه میدهد.۲. میوهای که از بوته بهدست میآید، مانند خربزه، هندوانه، و خیار.
-
کدوبن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] kadubon بوتۀ کدو.
-
گلبن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] golbon درخت گل؛ بوتۀ گل.
-
پرشاخ وبرگ
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) poršāxobarg درخت یا بوته که شاخه و برگ بسیار داشته باشد.
-
بیاره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] bayāre گیاهی که ساقۀ راست و بلند نداشته باشد و شاخههای آن روی زمین بیفتد، مانند بوتۀ کدو، خربزه، خیار، و مانندِ آن؛ بوته.
-
گزانگبین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) gaz[']angabin مادهای زردرنگ و اندکی شیرین که در بوتۀ گز تولید میشود و در تهیۀ شیرینی به کار میرود؛ شکرک بوتۀ گز.
-
پیوندخورده
فرهنگ فارسی عمید
(صفت مفعولی) peyvandxorde درخت یا بوتۀ گل که آن را پیوند زده باشند.
-
دیوخار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) [قدیمی] divxār درخت پرخار؛ بوتۀ بزرگ خاردار؛ عوسج.
-
خارستان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) xārestān زمینی که در آن بوتههای خار بسیار روییده باشد؛ خارزار؛ خارسان.
-
جلونک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹چلونک، جلنگ› [قدیمی] jalunak بوتۀ خربزه، هندوانه، خیار، و مانند آنها؛ بیاره؛ بیاج.
-
لندره دوزی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [قدیمی] landareduzi دوختن گل و بوته از چرم یا چیز دیگر به چادر یا تجیر برای زینت آن.
-
بنگلک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹بنگل، بویگلک، بوگلک، بنک› (زیستشناسی) [قدیمی] bongolak ۱. = بَنه۲. بوتۀ گل.۳. درخت گل.
-
خس خانه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) ‹خسخانه› [قدیمی] xasxāne خانۀ تابستانی که با بوتههای خس درست میکردند و در تابستان آب بر آن میپاشیدند تا خنک شود.
-
قصیل
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] qasil ۱. بوتۀ جو نارس که درو کنند و به چهارپایان دهند.۲. آنچه از کشت سبز بریده میشود.
-
ورک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) varak بوتهای خاردار با ساقههای پُرخار که برای سوزاندن به کار میرفته؛ درمنه؛ علف جاروب.