کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بوا پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بوا
فرهنگ فارسی عمید
(فعل) [قدیمی] بُوَدا؛ بادا. bovā = بواد
-
واژههای مشابه
-
بوآ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: boa] (زیستشناسی) buvā نوعی مار بزرگ، بیزهر، و زندهزا، که دارای آثاری از دست و پا بهصورت زائده، و دندانهای پیش بالایی بلند، که با پیچیدن به دور جانوران کوچک آنها را شکار میکند
-
واژههای همآوا
-
بوآ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: boa] (زیستشناسی) buvā نوعی مار بزرگ، بیزهر، و زندهزا، که دارای آثاری از دست و پا بهصورت زائده، و دندانهای پیش بالایی بلند، که با پیچیدن به دور جانوران کوچک آنها را شکار میکند
-
جستوجو در متن
-
جوز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جَوز، معرب، مٲخوذ از فارسی: گوز] (زیستشناسی) jo[w]z گردو.〈 جوز بوا: [قدیمی] = 〈 جوز بویا〈 جوز بویا: ‹جوز بویه، جوز بو› (زیستشناسی)۱. میوهای که در غلافی مانند غلاف بلوط جا دارد و در طب به کار میرود.۲. درخت این میوه که ب...