کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بهت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بهت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [مٲخوذ از عربی: بَهْت] boht ۱. دهشتزده شدن.۲. خاموش و متحیر ماندن.۳. حیرت؛ دهشت.۴. شگفتی آمیخته به سکوت.۵. (روانشناسی) گیجی و کاهش هشیاری.
-
واژههای همآوا
-
بحت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] baht ساده؛ خالص؛ محض؛ صاف؛ بیدرد؛ بیغش.
-
جستوجو در متن
-
مبهوت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] mabhut متحیر؛ سرگردان؛ بهتزده؛ حیرتزده.
-
خشکسار
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی] xošksār مبهوت؛ بهتزده؛ سرگردان: ◻︎ چون سیرت چرخ را بدیدم / کاو کرد نژند و خشکسارم (ناصرخسرو۱: ۳۴۴).
-
شش
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [پهلوی: šaš] (ریاضی) šeš عدد ۶؛ بعد از پنج.〈 ششوبش:۱. در بازی نرد، نشستن یک طاس با شش خال و طاس دیگر با پنج خال.۲. [مجاز] فرورفتن در فکر و خیال و بهت و حیرت.〈 ششوپنج:۱. در بازی نرد، ششوبش.۲. [مجاز] قمار.۳. [مجاز] هرچیزی که در معر...
-
وارفتن
فرهنگ فارسی عمید
(مصدر لازم) vāraftan ۱. [عامیانه، مجاز] سست و بیحال شدن.۲. [عامیانه، مجاز] باز شدن چیزی؛ تکهتکه و متلاشی شدن: کوکو وارفت.۳. [عامیانه، مجاز] آب شدن؛ ذوب شدن: یخ این وارفت.۴. [عامیانه، مجاز] بسیار تعجب کردن؛ بهتزده شدن.۵. [قدیمی] دوباره به جایی رفتن...
-
جنون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jonun ۱. دیوانگی.۲. [مجاز] شیفتگی؛ شیدایی.〈 جنون ادواری: (پزشکی) حالت دیوانگی که گاهگاه در انسان بروز میکند.〈 جنون اطباقی: (پزشکی) حالت دیوانگی همیشگی.〈 جنون اعداد: (پزشکی) نوعی دیوانگی که بیمار وسواس نسبت به اعدا...