کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
بها پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) bahā قیمت؛ ارزش؛ نرخ.
-
بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: بهاء] [قدیمی] bahā ۱. روشنی؛ درخشندگی.۲. رونق.۳. زیبایی؛ نیکویی.
-
واژههای مشابه
-
آب بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) 'ābbahā پولی که در بهای آب میدهند؛ حقالشرب.آبپاش۱. ظرفی فلزی و دستهدار که سر لولۀ آن سوراخهای ریز دارد و برای آب پاشیدن روی گلها یا زمین به کار میرود.۲. کسی که شغل او آبپاشی بر روی گلها وگیاهان است.
-
اجاره بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] 'ejārebahā پولی که مستٲجر بابت کرایۀ جایی به مالک یا موجر میدهد؛ مالُالاجاره.
-
بی بها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) bibahā بیقیمت؛ بیارزش.
-
گران بها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) gerānbahā ۱. هرچیز گرانقیمت و کمیاب.۲. [مجاز] آنچه ارزش بسیار داشته باشد؛ بهاگیر؛ بهاور.
-
کم بها
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kambahā کمقیمت؛ کمارزش.
-
تن بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (حقوق) tanbahā پولی که کسی برای آزاد شدن دیگری از زندان در صندوق دادگستری بگذارد؛ وجهالکفاله.
-
پیش بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) pišbahā پولی که هنگام خریدن چیزی به فروشنده میدهند تا پس از تحویل گرفتن آن باقی پول را بدهند؛ بیعانه.
-
خون بها
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (فقه) xunbahā پول یا چیز دیگر که قاتل به بازماندگان مقتول میدهد تا از گناه او درگذرند؛ دیه.
-
جستوجو در متن
-
ذی قیمت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] ziqeymat دارای ارزش و بها؛ با ارزش؛ گرانبها؛ پربها.
-
ثمان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] semān گرانبها.
-
فی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] fi قیمت؛ بها.